مـانـده ام چـگونه تـو را فـرامـوش کـنـم!
اگـر تـو را فـرامـوش کـنـم...
بـایـد سـالهایـی را نیـز کـه بـا تـو بـوده ام فـرامـوش کنـم!
دریـا را فـرامـوش کنــم...
و کـافـه هـای غـروب را...
بــاران را...
اسب ها و جـاده هـا را...
بـایـد
دنـیا را...
زنـدگـی را...
و خــودم را نیــز فرامـوش کنـم!
"تــو" بـا همه چیـز مـن آمـیخته ای...!!!
نظرات شما عزیزان:
پرستو
ساعت18:08---24 مهر 1391
چگونه فراموشت کنم تو را ؟؟
که خیالت و زمزمه هایت همیشه با من است
که سایه ات و خیالت همیشه در خیالم بوده است
چگونه فراموش کنم تو را ؟؟
که با تپش های قلبت زیسته ام
که برای همیشه بودنت به پروردگارم دعا کرده ام
چگونه فراموش کنم تو را ؟؟
که با تو همیشه و همه جا نفس کشیده ام
چگونه فراموش کنم تو را ؟؟
که با چشمان تو دمیده ام مهربانی را
که پاسخ من به آغاز و پایان زندگی تو هستی .
فقط تو هست...
فريبا
ساعت14:57---15 شهريور 1391
كاش در اتش حسرت بگدازد چون شمع
انكه در اتش غم سوخت چو پروانه مرا
دنياي اين روزاي من
ساعت14:40---4 مرداد 1391
چقدر زيبا مي نويسي دوست خوبم..مرحبا
صبا
ساعت23:16---2 مرداد 1391
سلام عزیزم. زیبا و دلنشین بود.
my love
ساعت18:09---2 مرداد 1391
منم سلام عرض ميکنم خدمتتون رنگين کمون
با اين نوشته اومدي از يه جا، شايد آسمون
اون روزها که تو اومدي دلم يه جاي ديگه بود
حال و هواي روياهام، حال و هواي ديگه بود
سلام. با شعري از مريم آپم.
تنها
ساعت13:24---1 مرداد 1391
این روز ها تمام غم من نبود توستــــ
این روز ها برای تو هم بوده دلخـــراش ؟
دارم درون اشک خودم غرق می شوم
آب از سرم گذشته به فکر دلم نباش ...
off daughter
ساعت23:25---31 تير 1391
سیب سرخی رابه من بخشید رفت ساقه سبزدلم راچید رفت عاشقی های مراباورنکرد عاقبت برعشق من خندیدرفت اشک درچشمان سردم حلقه زد بی مروت اشکهایم رادید رفت...
t&s
ساعت14:44---31 تير 1391
بگذار
باران
شانه هایت را تر کند
چتر را
بهانه ی ندیدن آسمان، نکن
من نیز
سر به روی شانه های خدا
گاهگاه می بارم
بگذار
خدا هم اگر دلگرفته بود
روی شانه های تو
حساب کند
ركسانا از زندگي زيباست
ساعت13:00---31 تير 1391
سلام آجى گلم
ميگم از آرزو جون خبر ندارى؟ چرا وبش اينجورى شده؟ پاسخ:سلام آجی آرزو دیگه نیست حذفش کرده!!!!!!!!!!!
my love
ساعت0:09---31 تير 1391
مژده اي منتظران ماه خدا آمده است
ماه شبهاي مناجات و دعا آمده است
ماه دلدادگي بنده به معبود رسيد
بر سر سفره شاهانه گدا آمده است
سلام. آپم...
nashenas
ساعت0:09---31 تير 1391
تا وقتـيکه دوستـت دارم ها بـوي هـوس دارد
و نگـاه ها رنـگ فـريـب
و خـواستـن ها طعـم احتـياج...
مـن به تمـام عـاشـقــانه ها مشـکـوکـم
salam dooste man
ap kardam...
diyana
ساعت0:08---31 تير 1391
ايـن شـــب هـا ديـگـر بــه
خـوابــــم نـمـي آيـي بـه
تـو حـق مـيـدهـــــم
هـــمـخـوابــي بـا
ديـگـران وقـتـت را گــــرفـت
apidam
bia ke montazeram.
t&s
ساعت13:43---30 تير 1391
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
یاس
ساعت23:37---29 تير 1391
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم ....
یاس
ساعت23:36---29 تير 1391
شبيـــه نامه هايـي كه
نوشـتم و نخـواندي
.
.
.
مچالــــه ام
بی نام
ساعت13:14---29 تير 1391
حالا که دست هایت چتر نمی شوند
حالا که نگاهت ستاره نمی بارد
حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم
از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم
تا آوار تنهایی بر سرت نریزد
و آرامش خیالت ، خیس اشک هایم نشود
|